{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﮐﻮچکم فرﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ میکنی ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ بهترین ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ …!
منو تو تنهاییم...آدم و حواییم... رو زمینیم انگار...اما رو ابراییم...
خدایا کسی رو عاشق نکن یا اگ میکنی عاشق کسی بکن ک لیاقت "عشق "روداشته باشه همین....
اکنون روز آنست که خویشتن را دریابی و عشق را به خود هدیه دهی و بردباری را که سخت نیازمند آنی و امروز هم آنست که آهنگ رفتن کنی آهنگ فردای روشن خویشتن را ...
خیلی دلتنگ شده ام!اما نمیدانم خیلی را چگونه بنویسم که "خیلی"خوانده شود
هنوزم وقتایی که بارون میگیره نگرانم نکنه دلت بگیره پشت این پنجره ها چشم انتظارم تا بیای و سر رو شونه هات بزارم
گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند . می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنــیا معنا کرد ...
فاصله چَنتا قدم بود، نه هزارتا سالِ نوری... تو نخواستی که بمونی، حالا نزدیکی و دوری... دوری اما پیشِرومی، ای دلیلِ خوبِ تکرار... تویی عکسِ برگِ آخر، رو تنِ کبودِ دیوار...
بر روی زمین قدم می زنم اما حواسم به هوایی است که تو در آن نفس می کشی ...
تو رفته ای وُ شهر به گِل نشسته از هجومِ سرما ... کاش لااقل خورشید را نمی بُردی ... !
من : به یادتم ، به اندازه ی لذت تمام شدن مشق شبهای کودکی ...
شغلت این است ، بیایی ... عاشق کنی .... بروی . نمیدانم شاید ماموری و معذور !!!
من عشقت رو به همه دنیا نمیدم حتی یات رو به کوه و دریا نمیدم با تو میمونم واسه همیشه خاطرات تو رو چه خوب چه بد هک میکنم توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم با تو میمونم واسه همیشه.
نوشته ها بهانه اند فقط مینویسم تا یاد آوری کنم بیادتم باورش با توست
یه شب شد هزار شب که دل غنچه ی ما قرار بوده واشه تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه چقد منتظر شم که شاید ازین عشق سراغی بگیری؟ کجا؟کی؟کدوم شب منو با تمام دلت میپذیری؟
آنقدر فریاد هایم را سکوت کردم که اگر ب چشمانم بنگرید کر میشوید!
ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﮐﻮچکم فرﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ میکنی ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ بهترین ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ …!
منو تو تنهاییم...آدم و حواییم... رو زمینیم انگار...اما رو ابراییم...
خدایا کسی رو عاشق نکن یا اگ میکنی عاشق کسی بکن ک لیاقت "عشق "روداشته باشه همین....
اکنون روز آنست که خویشتن را دریابی و عشق را به خود هدیه دهی و بردباری را که سخت نیازمند آنی و امروز هم آنست که آهنگ رفتن کنی آهنگ فردای روشن خویشتن را ...
خیلی دلتنگ شده ام!اما نمیدانم خیلی را چگونه بنویسم که "خیلی"خوانده شود
هنوزم وقتایی که بارون میگیره نگرانم نکنه دلت بگیره پشت این پنجره ها چشم انتظارم تا بیای و سر رو شونه هات بزارم
گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند . می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنــیا معنا کرد ...
فاصله چَنتا قدم بود، نه هزارتا سالِ نوری... تو نخواستی که بمونی، حالا نزدیکی و دوری... دوری اما پیشِرومی، ای دلیلِ خوبِ تکرار... تویی عکسِ برگِ آخر، رو تنِ کبودِ دیوار...
بر روی زمین قدم می زنم اما حواسم به هوایی است که تو در آن نفس می کشی ...
تو رفته ای وُ شهر به گِل نشسته از هجومِ سرما ... کاش لااقل خورشید را نمی بُردی ... !
من : به یادتم ، به اندازه ی لذت تمام شدن مشق شبهای کودکی ...
شغلت این است ، بیایی ... عاشق کنی .... بروی . نمیدانم شاید ماموری و معذور !!!
من عشقت رو به همه دنیا نمیدم حتی یات رو به کوه و دریا نمیدم با تو میمونم واسه همیشه خاطرات تو رو چه خوب چه بد هک میکنم توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم با تو میمونم واسه همیشه.
نوشته ها بهانه اند فقط مینویسم تا یاد آوری کنم بیادتم باورش با توست
یه شب شد هزار شب که دل غنچه ی ما قرار بوده واشه تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه چقد منتظر شم که شاید ازین عشق سراغی بگیری؟ کجا؟کی؟کدوم شب منو با تمام دلت میپذیری؟
آنقدر فریاد هایم را سکوت کردم که اگر ب چشمانم بنگرید کر میشوید!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}